دخترکم مانلی دخترکم مانلی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

تمام زندگی من ، مانلی

اولین های کودک من

1391/7/22 8:16
نویسنده : مامان عرفانه
558 بازدید
اشتراک گذاری

 

مانلی جونم عشقم نفسم

خیلی وقته که برای اولین هات چیزی ننوشتم امشب توی این فکر بودم که یه سری از اوین هاتو برات بنویسم

اولین باری که رفتی مسافرت اوایل دی ماه 90 بود که به همراه مامان مهناز و دایی سپهر رفتیم قایم شهر خونه مامان ملی و چند روزی رو اونجا بودیم. این اولین تجربه سفرت بود گلم. و اوین باری که رفتی کنار دریا توی این سفر بود و رفتیم کنار ساحل بابلسر . یه سری هم عکس ارت انداختم گلم که توی همشون هم داری گریه میکنی!!! فکر کنم از بادی که کنار ساحل میومد ترسیدی مامانی

اولین باری هم که با هواپیما رفتیم مسافرت اواسط خرداد 91 بود و با پرواز ماهان رفتیم به شیراز و 5 روز توی هتل پارس شیراز اقامت داشتیم . پس اولین هتلی هم که توی زندگیت توش اقامت داشتی هتل پارس شیراز بود مامانی . سفر خیلی خوبی بود با تور قدس گشت که بهترین آژانس مسافرتی ایرانه و یه تور خیلی خوب با همسفرهای خیلی خوب و خوش سفر. اکثریت تور تحصیل کرده بودن و کلی دکتر و مهندس توی جمعمون بود. شما هم که سوگلی تور بودی مامان . همه عاشقت بودن و کلی از خوبیت و خانومیت و باهوشی شما تعریف میکردن. اتفاقا دومی مرواریدت هم توی این سفر زد بیرون:)))

اولین عروسی هم که رفتیم عروسی ملوک جون دختر خانم انجام صاحب خونه ای که الان توش اقامت داریم بود مامانی توی یک باغ زیبا خارج از شهر  حدود فکر کنم اردیبهشت 91 بود عسلم

اولین باری که رفتی استخر مرداد 91 بود خونه بابای خاله فرناز توی شمال با نیکا و کژال البته ما بزرگترها هم بودیم پدر هم برات یه تویوپ خوشگل خریده بود که یه آفتابگیر  هم داشت که آفتاب خیلی اذیتت نکنه و شما هم که عاشق آب بازی به قول خودت. از صبح میرفتی توی آب تا شب!!! حتی شیرو غذارو هم دلت میخواست توی آب بخوری ! و هر دفعه هم با گریه از توی آب می آوردمت بیرون. البته اولین استخر سر پوشیده ای هم که رفتی استخر خونه عمه نرگس بود که با مامانو بابا و دایی سپهر رفتیم توی شهریور ماه 91 کلی هم کیف کردی

اولین امام زاده ای هم که رفتی با من و مامان مهنازو دایی سپهر رفته بودیم شاه عبدالعظیم خونه دوست مامان خاله فرزانه که یه دختر خوشگل هم به نام یگانه داره و بعد از اون یه سفر رفتیم به امام زاده عبداله که روی به روی خونه خاله فرزانه بود. مامانی با این امام زاده خیلی خاطره داره و دوران نوجوانی خیلی به اونجا میرفته. خاله فرزانه هم یکی از بهترین دوست های مامانه و مامان دوران نوجوانیشو با خاله گذرونده و خیلی دوسش داره. فروردین 91 بود مامان

اولین رستورانی که با همدیگه رفتیم و شما اونجا غذا خوردی ، رستوران اقددسیه بود و شما هم اونجا کباب فیله بره رو خوردی و حسابی هم لذت بردی جیگر مامان توی تعطیلات نوروز 91

اولین فست فودی هم که رفتی یه روز با مامان و بابا رفته بودی پاساژ تندیس تجریش که مامان مانتو بخره و نهار هم رفتیم پیتزا وشه و شما هم سیب زمینی تنوری خوردی مامان حدودا اردیبهشت 91 بود

و اولین باری هم که تونستی مثل یه پرنسس راه بری یکم مهرماه شب تولد بابایی بود.البته پروسه راه رفتنت مامانی یه دوماهی طول کشید ولی اون شب بالاخره تونستی به تنهایی راه بری مادر. قربون اون پاهای کوچولوت برم من که مثل پاک کن میمونه عشق من.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مریم
22 مهر 91 12:20
سلام..ماشاله چه دختر قشنگ و مهربونی...چه ایده ی قشنگی برای نوشتن..اولین ها...با اجازه ات منم تقلید میکنم
خواهش میکنم عزیزم. خوشحال میشم