دخترکم مانلی دخترکم مانلی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

تمام زندگی من ، مانلی

شیرین زبونی های مانلی خانم تا 25/03/92

عروسک ملوسم اینقدر شیرین زبون و خوردنی شدی که همه عاشق حرف زدنت هستن خیلی بامزه حرف میزنی و یه حرفهایی میزنی که آدم میمونه چی باید بهت بگه مثلا تا متوجه میشی که چیزی شکسته یواش با دست میزنی تو صورتت و میگی : خدا مرگم بده !! شیکست!!!   من هم مسگم خدا نکنه مامان جون عیبی نداره فدای سرت!! وقتی کسی عطسه میکنه میگی : عافیت باسه! تو اون روزهایی که داشتیم وسایلمونو جمع میکردیم که بیام توی این خونه به هرکی میرسیدی میگفتی عروسک ندالم، تاپ ندالم ، تخت ندالم، هیچی ندالم ، پدر جم کرده مامان جون پای تلفن بهت گفت که مامانی بیام خونتون و تو برگشتی بهش گفتی نه ! نیا جا نداریم ! تخت نداریم!!! پدر همه پیو جم کرده!! خلاصه مامان جون کا...
25 خرداد 1392

شیرین زبونی های مانلی خانم تا 1392/01/26

عسلک شیرین زبونم اینقدر زبونت شیرین شده که من که مادرتم هیچ، بقیه افرادی هم که تورو میبینن از شیرین زبونی هات بسیار لذت میبرن. تقریبا همه چیزو میگی و وقتی با هم سن و سالات مقایست میکنم میبینم که خیلی بیشتر از اونها صحبت میکنی و یه جورایی قابل مقایسه نیست. دامنه لغاتت تقربا داره کامل میشه و تمام لغاتی رو که روز مره میشنوی میتونی تکرار کتی یه چند تا کلمه رو خیلی بامزه میگی مامان یه ققیقه ایا : یعنی مامان یه دقیقه بیا تلیود مبایک: یعنی شمع !! یا مثلا تولد مبارک سماخودی : سرما خوردی شبت: شربت ایه تولند : اله کلنگ ای خدا جونم: وقتی در حال لوندی و دلبری هستی و میخوای برای مامان و پدر ناز کنی   تازه یه چیز خیلی بامزه ای...
26 فروردين 1392

دختر کوچولوی من با یه روح لطیف و بزرگ

نازنینم ، اینقدر تو مهربون و با احساسی مامانم که همه از دیدن اخلاق گلت تعجب میکنن. فرشته مهربون و شیرین زبون من ، کلا که همیشه در حال شیرین زبونی هستی و خوب میدونی که چه جوری باید دل دگران رو به دست بیاری. نقل ونبات کلامت هم که عزیزمو عشقم، نفسم ، خوشگلم، جونم.... حتی اشیا و حیوانات و هم با جونم و عزیزم صدا میکنی. دیگه تقریبا همه کلماتو به زیباترین و صحیح ترین وجه ممکن بیان میکنی ولی هنوز خیلی راحت نمیتونی جمله بندی کنی. البته اینو هم بگما، من همه حرفاتو متوجه میشم و در اکثر موارد یه عنوان مترجم شما ظاهر میشم. خیلی بامزه بود وقتی که داشتیم از شمال برمیگشتیم، تو ماشین داشتی پفک میخوردی و دستات کثیف شده بود . من میخواستم با دستمال مرطوب دستا...
17 فروردين 1392

شیرین زبونی های مانلی خانم تا آخر بهمن 91

عشق مامان هیچ باورم نیشه !! توی این یک ماه گذشته تقریبا شما زبون باز کردی و دیگه توانایی اینو داری که چیزهایی رو که میشنوی بتونی به زبون بیاری و به زبون خودت بازگو کنی... وای نمیدونی که چقدر شیرونو بامزه صحبت میکنی موش مامان. تازه شعر هم میخونی عشقم . عاشق آهنگ ملودی آرشی و بعضی وقتها توی ماشین شاید بشتر از 10 بار اینو برات میزاریم و کیفی میکنی که خدا میدونه. من وپدرت هم از لذت بردن تو لذت میبریم و شکر خدارو میکنیم برای بودنت. اینقدر با مزه این آهنگو میخونی که خدا میدونه اسمشم هم گذاشتی عه عه عه میدی عه عه عه میدی عه عه عه جی جی بلا   ( جی جون بلا)   جی جی طلا ( جی جیگر طلا)  جی جی لالا ( بی بریم لالا) ....
30 بهمن 1391

شیرین زبونی های مانلی خانم تا 05/11/1391

  دخترکم، عروسک شیرین زبون من این روزها از شیرین ترین روزهای زندگی منه چون یه دختر مودب و شیرین زبون دارم که دل آدم ضعف میره وقتی شروع به صحبت کردن میکنی و تقریبا همه چیزو میگی  دیام = سلام     دیا = دریا     آقا خوسه= آقا خروسه    مدی= مهدی    چاخو= قاشق ، چنگال ، چاقو و ناخن گیر!!             چه آخ= چراغ   جوآ = جوراب  میز= میز  آله= خاله   نی ایشتم= نقاشی کشیدم    تعلود= شمع         باشی= بازی &n...
5 بهمن 1391

شیرین زبونی های مانلی خانم تا 20/08/1391

دختر شیرین زبون من     دیگه کم کم هر چیزی رو که میشنوی دوست درای تکرار کنی و بگی و آهنگ خیلی از کلماتو میزنی دیروز رفته بودیم بازار تجریش و تو مغازه یکی از بستگان که لباس بچه میفروشه بودیم و شما به من میگفتی مامان ایش مامان ایش فکر کردم که گرسنه ای و بهت گفتم که چیه مامانم شیر می خوای ؟؟ تو گفتی که نه مامان ایش و دستاتو اوردی جلوی صورتت و سرتو تکون دادی و گفتی یههههه یههههه و تازه من متوجه شدم که چی داری میگی عزیزه دلم . به در اتاق پرو سر یه شیر عروسکی بود و تو میخواستی اونو به من بگی عسل. اینقدر ماچت کردم که خدا میدونه دختر با هوش و بامزه من. پریشب هم به عمه پریسا گفتی پری . دیشب هم خونه مامان مهناز تفنگ دائی سپهر ور گرف...
20 آبان 1391

شیرین زیونی های مانلی خانم تا 27/7/91

دخترکم ، شیرین زبونم دیشب داشنیم باهمدیگه توی اتاقت بازی میکردیم دیدم هی داری یه چیزی میگی یه خورده که دقت کردم دیدم داری میگی خاوسس خاوس الهی مادر فدات بشه بعد دیدم رفتی و از توی چادرت خرگوشتو بغل کردی و اومدی و دیدم که داری میگی خراوش . بعد خرگوشتو بغل کردی و گفتی آبییی آبیییی یعنی خرگوشم آبیه مامان!! آخ که مادرت به قربونت بره الهی . تازه وقتی هم به تلوزیون اشاره میکنی یا میگی نانای یا میگی کاتی بهضی وقتها هم میگی کاتو یعنی کارتون توی کتابت هم عکس خروسو نشون میدی و میگی خواو و با انگشتت هم تاجشو نشون میدی خاووش= خرگوش    خواو= خروس   کاتئ یا کاتو= کارتون
28 مهر 1391

جوجه شیرین زبونم

  عشق مامان، مانلی عشق مامان چند تا کلمه جدید یاد گرفته عززززیزززََََََََ (با تلفظ فتحه)= عزیزم     عاسسست = عاشقتم    تازه من بعضی وقتها صدامو کلفت میکنم و از ته گلو بعضی از کلماتو میگم که تو خیلی این ارو دوست داری مثلا با صدای کلفت میگم که عاشقتم تو هم مثل مامان صداتو کلفت میکنی و میگی عاشتمممم.      باب= تاب     بو یو= برو     نیام= نمیخوام    دائ= دایی    عم= عمو  البته وقتی که میگی عمو بعد از گفتن م لباتو روی هم فشار میدی و میم و میکشی عموووووووو       ...
21 مرداد 1391

شیرین زبونی های مانلی خانم تا 01/03/91

      توی این چند روز چند تا کلمه جدید به فرهنگ لغات شما اضافه شده عشقم   ممد= بابا محمد         خرخوش= خرگوش       اگو= النگو        ابو= ابرو      تش= چشم    ادن= دهان       ...
1 خرداد 1391