آقا خرگوشه
این شعرو خیلی دوست داشتی . خیلی جالبه تمام لالایی هایی رو که من برات میخونم توی یه سنی خیلی بیشتر بهشون علاقه نشون میدی . مثلا توی نوزادی گنچشک لالا رو خیلی دوست داشتی ، یه کمی که بزرگتر شدی مثلا از سه چهر ماهگی تا ده ماهگی آقا خرگوشه رو خیلی دوست داشتی و یعد از اون هم پیشی ملوسه. الان هم حدود دو سه هفته ای که به حسنی نگو بلا بگو خیلی غلاقه پیدا کردی و تا شروع میکنم به خوندن، کاملا ساکت میشی. البته خیلی شعر های دیگه ای هم هست که برات میخونم و دوستشون داری . که همشونو به تدریج برات اینجا مینویسم عشقم.
شعر آقا خرگوشه:
یه روزی آقا خرگشه رسید به یه بچه موشه
موشه دوید توی سوراخ خرگوشه گفت آخ خرگوشه گفت آخ
وایسا وایسا کارت دارم من یه خرگوشه بی آزارم
بیا از سورزاخ بیرون نمی خوای مهمون
موشه دید که چقدر گوششاش درازه دهنش بازه بازه
گفت، شاید میخواد بخورتم ، یا با خودش ببرتم
میرم پیش مامانم ، آنجا میمانم
مادر موشه عاقل بود یک زن کامل و بالغ بود
یه نگاه کردش به خرگوش گفتش ای بچه جون
این یه خرگوشه مهربونه مهمونو بیار توی خونه
کاری باهات نداره کاری باهات نداره