دخترکم مانلی دخترکم مانلی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

تمام زندگی من ، مانلی

نورزو 92 و شمال زیبا

1392/1/12 10:54
نویسنده : مامان عرفانه
134 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک ملوسکم

امسال عید خیلی به ما خوش گذشت مامانی 16 روز به طور کامل پیش هم بودیم و من خدارو به خاطر این نعمت عزیز شاکرم.

امسال عید هم مثل هر سال رفتیم شمال. دو روز اول عیدو رفتیم قائم شهر خونه مامان ملی خدارو شکر خیلی خوش گذشت قند عسلم. یعنی من شیطون ترین روزهایی رو که تا الان داشتی رو توی این چند روز دیدم. حسابی بهت خوش گذشت گلم. تا تونستی با نورا علی و دایی سپهر بازی کردی و عاشق خاله معصوم و مامان ملی و زندایی مهناز بودی. یه روز هم با همدیگه رفتیم به جنگل. شما تا از خونه اومدیم بیرون توی ماشین خوابیت برد و وقتی به چنگل رسیدیم توی آغوش من خواب بودی و من هم پتو پیچت کرده بودمو توی جنگل قدم میزدم. که دیدم مثل موشا سرتو برگزدونی رو به من و گفتی مامان ماهی بیبینیم؟؟؟؟ یعنی مرده بودم از خنده و خدارو شکر میکردم برای هوش بالایی که داری مادر. آخه فکر میکنم که سه چهار ماه پیش بود که رفته بودیم شمال و توی جنگل دوهزار شمارو بردیم توی یه حوضچه پرورسش ماهی و کلی با ماهی ها کیف کردی و تا از خواب بیدار شدی و جنگلو دیدی یاد اون ماهیی ها افتاده بودی عشق من. به قول خودت ماهی جون! نه اینکه عادت داری به همه چیز بگی جون، ماهی رو هم ماهی جون صدا میزنی . خیلی بهمون خوش گذشت و روز سوم فروردین حرکت کریدم به سمت نشتارود و رفتیم به خونه مامان جون. حدود یه هفته اونجا بودیم و شمال خیلی بهت خوش گذشت. چند مرتبه رفتیم لب دریا و کلی بازی کردی. کلی واسه مامان جوجه کباب درست کردی و تازه از اون جهت که عاشق ترشی هستی ، به تازگی توی این چند روز هم سیر ترشی رو کشف کردی و دیگه نمیشه تورو از شیشه سیر ترشی جدا کرد! خلاصه مامان جون امسال خیلی سال خوبی بود. بین خودمون باشه ولی یه حسی حی تو درونم میگه که امسال ، سال ماست و مطمئنم که خرد لایتناهی زیباترینها و بهترین ها رو برامون فراهم کرده و اتفاقات زیبایی پیش رو داریم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)