دخترکم مانلی دخترکم مانلی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

تمام زندگی من ، مانلی

مانلی بلا!

1392/1/18 11:14
نویسنده : مامان عرفانه
237 بازدید
اشتراک گذاری

پرنسس کوچولوی خوشگل مامانbalonnen.gif

 

دیروز بعد از اینکه از سر کار اومدم  خونه مامان مهناز یه بارون خیلی لطیف و قشنگ داشت می بارید و طبق معمول شما خواب بودی . من هم یه آژانس گرفتم و باهمدیگه رفتیم خونه و توی راه کلی با هم شعر خوندیم و خندیدیم و وقتی هم رسیدیم خونه شما به راننده گفتی :بای بای آقا! آقای راننده هم خیلی خوشش اومد. یعد از اون هم رفتیم حموم و کلی با همدیگه بازی کردیم و بهمون خوش گذشت . شب که پدر اومد خونه شما یه حرکت انحطاری کردی و گوشی تلفن دستت بود و مامان جون پای خط بود و دلت نمیخواست باهاشون صحبت کنی و عصبانی شدی و گوشی رو پرت کردی به زمین !!! از بخت بد آقای پدر هم درست همون جا خوابیده بود و مورد اصابت گوشی پرتابی شما قرار گرفت و مصدوم شد!!!! پیشونیش که باد کرد و آمد بالا و بینیش زخمی شدو کمی خون اومد!! پدر طفلکی هم که یه کمی هم نازک نارنجی تشریف دارن از دست شما عصبانی شد و کمی دعوات کرد . تو دختر ملوس مامان هم ناراحت شده بودی و عذاب وجدان داشتی  و یه بغض خوشگل و معصوم هم کرده بودی و هی میرفتی دوروبر پدر. خلاصه پدر رو تخت دراز کشیده بود و شما رفتی سمتش و پدر کمی خشن گفت مگه نگفتم که چیزی رو پرت نکن؟؟ تو هم بغضت شکست و اومدی بغل مامان من هم بغلت کردمو بوسیدمت و از اتاق اومدیم بیرون . هنوز داشتی گریه میکردی و چسبیده بودی به من! منم کلی نازت میکردم و میبوسیدمت و بهت گفتم که مامان جون نباید چیزی رو پرت کنی! دیدی پدر اوخ شد ؟؟ و ذره ذره شما آروم شدی و بهت گفتم که بیرم تو اتاق و به پدر بگو پدر جون ببخشید و با هم رفتیم تو اتاق و تو به پدر گفتی "ببسخید . پدر هم بغلت کرو و بوسیدت و خداروشکر با هم آشتی کردید. من رفتم از آشپزخونه ظرف روغن زیتونو آوردم که به پیشونی و بینی آقای پدر بزنم که کبود نشه شما هم اونجا بودی و من کمی روغن زیتون به صورت پدر مالیدم و برگشتم به آشپزخانه و شما چند دقیقه بعد با یه فیگو خیل بامزه دنبال من اومدی به آشپزخوونه !! یعنی داشتم میمردم ازخنده از دست تو! دستتو گرفته بودی به پیشونید و داشتی پیشونیتو میمالیدی و میگفتی آخ آخ آخ سرم !! آخ آخ سرم و با اون یکی دستت ظرف روغن زیتونو نشون میدادی !! یعنی اینکه من سرم اوخ شده و برای من هم از اینا بمال!! یعنی تو یه وجبی از الان فیلمی مامان جونم . ببین از حالا ذهنت به چه چیزهایی میرسه ماشااله. دختر باهوش و عزیزمن.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)