دخترکم مانلی دخترکم مانلی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

تمام زندگی من ، مانلی

خاطرات گاه به گاه دخترم

1391/5/25 11:46
نویسنده : مامان عرفانه
329 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

عسلکم ، مانلی

تازگی ها اینو خوب فهمیدی که چقدر موجود دوست داشتنی هستی و دورو بریات چقدر به خودت و کارهایی که انجام میدی اهمیت میدن . و خودتو حسابی لوس میکنی تا دل بقیه رو ببری و هر کاری که از دست بر میاد رو انجام میدی تا جلبه توجه کنی و بقه به کارهات بخندن و قربون صدقت برن و وقتی که داری یه کاری رو انجام میدی خوب به اطرافت نگاه میکنی تا ببینی که آیا بقیه بهت توجه دارن و عکس العملشون در قبال کار های با مزه تو چیه. چند روزه که هر وقت من دراز میکشم میای سمتم و دستهای کوچولوتو میزاری روی شکمم و شروع میکنیی به قلقلک دادن و من هم باید کلی بخندم تا شما خوشحال بشی و حسابی کیف میکنی از این کار. با پدرت هم همینطور. تازگی ها وقتی صدای زنگ خونه رو میشنوی یه جیغ بلند از سر ذوق میکشی و نشون میدی که خیلی خوشحالی چون متوجه شدی که وقتی زنگ خونه به صدا در میاد یعنی اینکه یه نفری که تا حالا توی خونه نبوده داره میاد و قطعا اون یه نفر شمارو خیلی دوست داره به احتمال زیاد هم یا مامانه یا بابا. وقتی پدرت میاد خونه خیلی خوشحال میشی و خیلی خودتو براش لوس میکنی میری توی بغلش و شروع میکنی به زیر لب غر زذن کوچولو یعنی یه جوریایی داری باهاش صحبت میکنی و هی بادستت جاهای مختلف خونه و اشیا مختلف خونه رو نشون میدی یعنی منو ببر سمتش و بعد از اون که چند لحظه مثلا جولوی قاب عکس بودی ، یه جای دیگه رو نشون میدی که منو ببر سمت اون.

bab24.gif

من عاشق اینم که برات کتاب و اسباب بازی های مختلف بخرم . وقتی که میخوام برات یه کتاب یا یه اسباب بازی جدید بخرم خیلی وسواس میشم و چند وقت به این موضوع فکر میکنم و حرکات تو رو زیر نظر میگیرم که ببینم الان و توی این روزها چه چیزی برات جذابیت بیشتری داره و از بازی کردن باهاش بیشتر خوشحال میشی و بیشتر بااون سر گرمی و میرم برایت دنبال اون چیز میکردم . ولان بیشتر اسباب بازی هایی رو که یه جوری هی میرن توی هم و بعد میتونی جداشون کنی رو خیلی دوست داری . خیلی دوست داری که یه نظمی رو به هم بزنی و دوباره سغی در باز سازیش کنی . مثلا ای مکعب های تو خالی رو که چیزهای کوچولو میشه توش انداخت رو خیلی دوست داری و مدام توشونو  پرو خالی میکنی و سرت حسابی باهاشون گرمه. اسباب بازی های صدا دارو هم خیل دوست داری ولی زود خستت میکنه و میزاریشون کنار. تمام عروسکهاتو هم دوست داری و باهاشون کلی کیف میکنی و تازه گی ها هر کاری که ما با تو میکنیم و دوست داری با اونها انجام بدی . مثلا بهشون غذا میدی، شیر میدی ، قطره توی دماغشون میریزی. و لباساشونو از تنشون در میاری. دیرو لباس یکی از عروسکهاتو از تنش در آوردی و میخواستی تن خودت کنی. این حرکتت خیلی با نمک بود. کتابها تو هم خیلی دوستشون داری و کلی باهاشون کیف میکنی . ولی هنوز هم که هنوزه بی بی انشتین برات یه جایگاه ویژه داره و خیلی ازش لذت میبری . من هم هر روز دو ٤٥ دقیقه میزارم تماشا کنی و خودت هم خیلی لذت میبری و خیلی دوست درای که من هم کنارت بشینم و تماشا کنم. حدود یک ماهه که برات یه تاب خریدم که به یه میله بالفیکس به درب اتاقت آویزون کردم و عاشق اون تاب شدی. هر وقت که سوار میشی با گریه میارمت پائین. خیلی وقتها هم شده که روی اون تاب خوابت برده منم برای اینکه بیدار نشی میروم پشتی تابو یواش باز میکنم و تورور از پشت یواش در میارمت و میبرم میزارم توی تخت خوابت.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)